برگ سیزدهم (چهارشنبه سوری)
چهار شنبه سوریت مبارک فسقلی!!
چند روز بود انتظار امروزو میکشیدی ولی به خاطر بارون شدیدی که عصر بارید بیرون خیلی شلوغ نبود ساعت 7:30 رفتیم بیرون یکم ترقه و... انداختی 8 هم برگشتیم یه نیم ساعت بعدم من و تو رفتیم پایین بقییه ترقه هاتم انداختی و از رو اتیش پریدیم و برگشتیم.الانم که خوابیدی تازه بیرون شلوغ شده و صدای اهنگ و سوت و دست میاد.چرا تازه یادشون افتاده؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی