ایلیاایلیا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره
تریتری، تا این لحظه: 29 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات ایلیا

برگ سیزدهم (چهارشنبه سوری)

چهار شنبه سوریت مبارک فسقلی!! چند روز بود انتظار امروزو میکشیدی ولی به خاطر بارون شدیدی که عصر بارید بیرون خیلی شلوغ نبود ساعت 7:30 رفتیم بیرون یکم ترقه و... انداختی 8 هم برگشتیم یه نیم ساعت بعدم من و تو رفتیم پایین بقییه ترقه هاتم انداختی و از رو اتیش پریدیم و برگشتیم.الانم که خوابیدی تازه بیرون شلوغ شده و صدای اهنگ و سوت و دست میاد.چرا تازه یادشون افتاده؟     ...
26 اسفند 1393

برگ یازدهم (تولدانه!!)

دوست داری امسال تولدتو تو مهد کودک و با دوستات جشن بگیری برا همین به جای سه شنبه 4 شنبه که روز بازیه قرار اینکارو بکنیم.گفتی بشقاب و بقیه چیزا شکل مککوئین باشه بعد که رفتیم کیک سفارش بدیم میگی نههههههههههههه من اون زمین فوتبال رو میخوام  خلاصه کیکم به سلیقه ی خودت انتخاب شد و قراره که فردا ببری مهد  امیدوارم خوش بگذره فردا عکساشو برات میذارم. تولدت مبارکـــــــــــــــــــــــــــــــــــ امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی ...
14 بهمن 1393

برگ پنجم

سه روزه سرما خوردی تب وتهوع و... داری دیروز مامان و بابا بردنت دکتر برات ازمایش خون نوشت.شب که بردیمت ازمایش ترسیده بودی وبغض کرده بودی ولی سروصدا نکردی وقتی اومدیم خونه میترسیدی چسب روی زخم رو بکنی میگفتی موی دستم کنده میشه صبحم جای سوزن سرنگ کبود شده بود به بابا نشونش میدادی و میگفتی ببین کبود شده صبح بابا رفت دوباره با دکترت صحبت کرد گفته خطرناک نیس نگران نباشید الانم حالت بهتره و داری بازی میکنی کاش زودتر خوب شییییی ...
7 آذر 1393